چرا در مقابل بهترین ایده های خودمان نابینا هستیم؟

اصل نورومارکتینگ:
ایده های اول ما به ندرت بهترین هستند ، زیرا ما به سمت ایده های واقعی بیشتر تمایل داریم.

کاربرد:
اگر وقت دارید ، از آن برای شکل دادن ایده های انتزاعی به اشکال واقعی استفاده کنید.

ایده ها. آنها سوختهای موشکی در پشت بهترین ویا برخی از بدترین تصمیمات زندگی هستند.

ممکن است شما یک کارآفرین در جستجوی راه های کسب و کار مثمر ثمر هستید ،یا یک داستان پرداز که در فکر روایتی جدید است ، یا فقط یک توریست که در فکر این است که چه کارهایی را برای تعطیلات آخر هفته باید انجام دهد. برای بسیاری از این تصمیمات ، ما تمایل داریم که برای پاسخ دادن به این موضوع وارد شویم. به روشی بسیار واقعی ، ما در درون خود طوفان مغزی انجام میدهیم و سعی می کنیم دست های خود را دور این مرواریدهای کوچک که نامشان را ایده میگذاریم قرار دهیم.

تفاوتهای بسیاری در زنده بودن و صحت ایده ها وجود دارد. ما تمایل داریم که عاشق ایده های زنده باشیم. کارآفرین می تواند ناگهان نقاط بین یک فناوری جدید و یک بازار هدف که نیاز به آن را دارد و فقط فریاد برآورده می شود ارتباط برقرار کند. نویسنده می تواند در چند ثانیه ، آغاز ، میانه و انتها کل نقشه های خارج از هوا را به تصویر بکشد. و یک توریست ممکن است به طور ناگهانی تصمیم بگیرد که برود روی دهانه آتشفشان خوابیده و در حال پریدن باشد .

اما آیا این تصورات ناگهانی و شفاف کریستالی همیشه بهترین مسیر را برای پیشرفت به پیش می برند؟ شما ممکن است بتوانید به فکر برخی ایده های درخشان خود باشید که در بهترین حالت تبدیل به چیزی غیرقابل اعتماد شده اند.

چه نوع موسیقی با چه نوع فرکانسی بر انتخاب مشتری تاثیر میگذارد؟بیشتر در این مورد بخوانید

و در مورد آن ایده های دیگر که هنوز کاملاً تبلور نیافته اند ، باعث می شود آنها را از پنجره بیرون بریزید؟ البته سؤال میلیون دلاری این است: چه تعداد از آن ایده های دور ریخته شده قبلی به نظر می رسید که فوق العاده هستند؟

تحقیقات بی شماری در مورد نحوه ارزیابی افراد از خلاقیت ایده های نهایی خود انجام شده است. اما روانشناسی پشت چگونگی ارزیابی و ساختن شکل های اولیه از آن ایده ها در طی فرآیند خلاقیت به ندرت مورد مطالعه قرار گرفته است.

پارادوکس ایده

جاستین برگ روانشناس سازمانی در دانشگاه استنفورد است که فعالیت دانشگاهی خود را به درک فرآیندهای خلاقیت اختصاص داده است. وی در جدیدترین مطالعه خود ، چگونگی ارزیابی افراد را در طی فرآیند خلاقیت و چگونگی استفاده آنها از این ارزیابی ها در تصمیم گیری در مورد مسیرهای خلاقانه که باید کنار گذاشته شود ، مورد بررسی قرار داد.

در پنج مطالعه ، او تا حدودی نگران کننده نتیجه می گیرد که ، اگرچه ما کاملاً در حال توسعه ایده های خوب هستیم ، اما از نظر ساختاری در مقابل بهترین ایده های خود کور هستیم. به عبارت دیگر: ما در از بین بردن چیزی که بد است خیلی خوب هستیم ، اما در پیش بینی آنچه که میتواند به عنوان ایده ای خوب عمل کند واقعا عملکرد افتضاحی داریم.اما عملکردمان در پیش بینی آنچه که در نهایت میتواند خوب از آب درآید افتضاح است.

دلیل پشت سر این پارادوکس ایده این است که ما در طول تولید ایده ما شدیدا به طرفداری از قطعات و بخشهایی از ایده که واقعی و تصور پذیر هستند و در پیاده سازی مشکلی خاصی ندارند میپردازیم. اگرچه این معیارها مطمئناً قدم به قدم به سمت ایده های خوب قرار می گیرند ، اما به ندرت راه درخشش را هموار می کنند. برگ اظهار می کند: “سازندگان ممکن است بسیاری از بهترین ایده های اولیه خود را رد کنند بدون اینکه آن را بدانند. برای جلوگیری از این سرنوشت ، سازندگان ممکن است به خاطر داشته باشند که ایده اولیه مورد علاقه آنها احتمالاً بهترین ایده آنها نیست. “

چرا دومین اولویت ما کاملتر و پخته تر است؟

برگ قانون جالبی را کشف كرد: ایده هایی كه در نگاه اول به ایده هایی با رتبه دوم تبدیل شده اند ، در واقع به بهترین ایده ها در مرحله نهایی تبدیل می شوند – در صورتی كه به اندازه كافی خوش شانس باشند كه در واقع به یك ایده كامل تبدیل شوند.

این قانون اهمیت عدم دست کشیدن پیش از موعد از ایده های بالقوه خوب را تنها بخاطر کمبود واقعی بودن نشان میدهد.اگر وقت داشته باشید که ایده های انتزاعی خود را به چیزهایی کمی واقعی تر نزدیک کنید، شانس رسیدن به خلاقیت برجسته تا حد زیادی بهبود می یابد. با این حال ، این ما را به مهمترین رعایت احتیاط می برد: زمان.

یک ایده کامل مهمترین موضوع از زمان است

این مطالعه تأکید می کند که بسیاری از افراد در کسب و کار خلاقیت روش سختی را یاد گرفته اند: مغز ما به طرز چشمگیری در فکر چیزی رضایت بخش است ، اما رسیدن به چیزی که واقعاً درخشان است ، ساعت های طولانی پر زحمت زیادی را می طلبد.

برگ استدلال می کند که اگر برای زمان فشرده شوید ، بهترین استراتژی شما این است که با اولین غریزه خود در انتخاب ایده اولیه برای دنبال کردن بروید. این سریعترین مسیر شما برای رسیدن به یک ایده نهایی نسبتا خلاقانه است. اما اگر می خواهید به عظمت برسید و از زمانی که در اختیار دارید استفاده کنید و آن را فدای هوسهای خود نکنید، عاقلانه است که در مقابل هوس ایده های اولیه واقعی مقاومت کنید. درعوض ، شبیه به جوجه اردک زشت در حال تبدیل شدن به یک قو زیبا ، بهترین ایده های شما در ایده هایی پنهان ، مبهم و بی شکل پنهان می شوند.

نکات نوروئی

  • دومین ایده برتر با ارزش معمولاً ایده هایی هستند که پس از تفکر کامل به بهترین ایده ها تبدیل می شوند. از ایده هایی که فاقد صراحت هستند استفاده نکنید.
  • اگر وقت خود را در دست دارید ، سعی کنید از طریق ایده هایی که فاقد صراحت هستند فکر کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.