5 مثال بازاریابی عصبی که به شما در ایجاد تبلیغات بهتر کمک می کند

مثالهای بازاریابی عصبی در تبلیغات

ما یک خبر تکان دهنده برای شما داریم.

از هر 5 تبلیغ 1 تبلیغات باعث کاهش فروش می شود (جونز ، 1995). فکرش را بکنید ؛ شما فقط میلیون ها دلار صرف بودجه رسانه ها برای پخش تبلیغات عالی کرده اید. اما پس از چندین ماه پخش برای شاهکار خود در تلویزیون ملی ، نمی بینید که اعداد و ارقام اوج می گیرد.

حتی بدتر ، شما شاهد کاهش فروش خود هستید. چطور چنین چیزی اتفاق افتاده است؟

خوشبختانه ، تحقیقات بازاریابی عصبی می تواند به شما در پاسخ به این سوال کمک کند – از همان ابتدا ، قبل از اینکه کمپین خود را به عموم مردم نشان دهید. روشی مانند EEG همراه با ردیابی چشم می تواند پیش بینی کند که چه تاثیری بر فروش خواهد داشت و دقیقاً نشان می دهد که کدام عکس ها بر مغز تأثیر مثبت می گذارد.

با استفاده از علوم اعصاب ، از سرمایه گذاری در کمپین های آینده جلوگیری می کنید و از آسیب رساندن به فروش جلوگیری میکنید و در عوض اطمینان می دهید که حداکثر تأثیر را خواهید گذاشت. زیرا در نهایت این مغز ماست که تصمیم می گیرد که آیا چیزی را در سبد خرید خود قرار داده و پرداخت کنیم یا خیر. اما این در عمل چگونه اتفاق می افتد؟ بازاریابی عصبی چگونه می تواند به شما کمک کند؟ در این وبلاگ ، ما 5 نمونه تبلیغات بازاریابی عصبی را به شما نشان می دهیم تا تصویری بهتر ایجاد کنید!

مثال تبلیغاتی بازاریابی عصبی شماره 1. واکنش پنهان برای Cheetos آشکار شد

ما همیشه می گوییم: مردم آنچه را که می گویند انجام نمی دهند و آنچه را که انجام می دهند نمی گویند. البته شما می توانید از مردم درباره تبلیغ خود هر چیزی بپرسید و آنها همیشه پاسخ خواهند داد. اما متأسفانه همیشه پاسخی نیست که به نفع شما باشد…

Cheetos تأییدی برای این امر پیدا کرد. آنها نظر گروه های متمرکز را در مورد یکی از تبلیغات خود جویا شدند.

افراد حاضر در این گروه های متمرکز به Cheetos گفتند که آنها واقعاً از تبلیغاتی که در آن زنی به شوخی همراه دوست خود از پر کردن لباسشویی با دانه های پفک نارنجی رنگ چیتوز صحبت میکند خوششان نمی آید. با این حال ، وقتی Cheetos تبلیغات را با بازاریابی عصبی بررسی کرد ، اندازه گیری EEG نشان داد که مردم از تبلیغات لذت می برند. آنها فکر کردند خنده دار است! ظاهراً افراد گروه های متمرکز مخفیانه از ظاهر شدن ضد اجتماعی می ترسیدند.

این مثال معمولی از تحقیقات تبلیغات بازاریابی عصبی نشان می دهد که چگونه داده های عصبی می توانند پاسخ های پنهان را تشخیص داده و از مطلوبیت اجتماعی خلاص شوند. در نهایت ما می خواهیم بدانیم مردم واقعاً چه احساسی دارند ، زیرا این عامل محرک رفتار خرید است.

مثال تبلیغات بازاریابی عصبی شماره 2. اهمیت 1 نقطه تمرکز واضح

در تحقیقات تبلیغات بازاریابی عصبی ، داده های مغز معمولاً با داده های ردیابی چشم ترکیب می شود. به این ترتیب می توانید دقیقاً ببینید که مردم به کجا نگاه می کنند و مغز چگونه به آن واکنش نشان می دهد.

یکی از مواردی که ما اغلب در مطالعات خود در Unravel Research مشاهده می کنیم این است که انگیزه رویکرد (که یک پیش بینی کننده مثبت از رفتار خرید است) به محض عدم وجود نقطه تمرکز مشخص در تبلیغ کاهش می یابد. وقتی نمی دانیم کجا را نگاه کنیم ، مغز آن را دوست ندارد.

به همین دلیل مهم است که از چندین نقطه تمرکز خودداری کنید. اطمینان حاصل کنید که مردم دقیقاً می دانند کجا باید نگاه کنند! تکنیک های زیادی برای این کار وجود دارد.

یک مثال از نقطه تمرکز شفاف
یک مثال از چندین نقطه تمرکز

مثال تبلیغات بازاریابی عصبی شماره 3. چه چیزی را تماشا می کنید؟

سومین مثال تبلیغاتی بازاریابی عصبی تایید می کند که انسان حیوانات اجتماعی هستند. البته این اخبار صفحه اول نیست. ما دوست داریم رفتار دیگران را زیر نظر بگیریم. ما به دیگران نگاه می کنیم تا تصمیم بگیرند کجا غذا بخورند ، چه کتابی بخوانند و در کدام باشگاه برای یک شب بیرون بایستند.

ما نه تنها رفتار دیگران را زیر نظر داریم ، بلکه بر نگاه آنها نیز نظارت داریم. با در نظر گرفتن این موضوع ، ما می توانیم این دانش را به صورت هوشمندانه درتبلیغات به کار گیریم. بیایید مثال زیر را در نظر بگیریم که در آن روشهای بازاریابی عصبی مانند ردیابی چشم الگوهای مشاهده را نشان می دهد.

در این آگهی ، نقاط روی نقشه های گرما نشان می دهد که مردم به کجا بیشترین توجه را دارند. طیف گرمتر نشان می دهد که چشم های بیشتری به آن نقطه نگاه می کردند. نقشه گرمایی تصویر اول به ما نشان می دهد که همه چهره نوزاد را مشاهده کرده اند. متأسفانه صورت نوزاد باعث شد تا توجه مردم به اصل موضوع و پیام تبلیغ کمتر جلب شود.

یک نمونه از نگاه خیره یا Gaze Eye

اما اگر کودک را مجبور کنید به محتوای متن نگاه کند ، چه اتفاقی می افتد؟ تغییر توجه به جایی که واقعاً می خواهید مردم در آن نگاه کنند! می تواند به همین سادگی باشد!

تغییر محور توجه با هوشمندی در تبلیغ

مثال تبلیغات بازاریابی عصبی شماره 4. بزرگنمایی و کاهش احساسات

مثال دیگری از مواردی که اغلب در داده های مغزی مشاهده می کنیم این است که حرکات دوربین تأثیر زیادی بر موفقیت یک تبلیغ دارد. بزرگنمایی یا کوچک نمایی کاملاً با احساسی که در این حرکت احساس می کنیم جفت می شود.

منظور من از آن چیست؟ هنگامی که دوربین زوم کرده و به سوژه نزدیکتر میشود ، ما نیزاز نظر ذهنی زوم می کنیم. ما احساس درگیر شدن میکنیم! بزرگنمایی اثر معکوس دارد. بنابراین ، اگر می خواهید توجه مشتری بالقوه را جلب کنید ، یک قانون ساده وجود دارد: از بزرگنمایی حرکت دوربین خودداری کنید.

با این وجود یک استثنا وجود دارد. بزرگنمایی وقتی اطلاعات جدیدی را به بیننده نشان دهد می تواند مثبت عمل کند. به عنوان مثال ، هنگامی که در چنین موردی با کوچک نمایی شخصیت دوم پنهان می شود ، نمایان می شود.

تبلیغات بازاریابی عصبی مثال شماره 5. اثر قورباغه

آیا تبلیغات Sony Bravia را به خاطر دارید ، که در آن هزاران توپ در مرکز شهر سانفرانسیسکو پرش می کردند؟ تحقیقات تبلیغات بازاریابی عصبی نشان داد که یک لحظه خاص در این تبلیغات وجود دارد که احساسات بسیار مثبت را برمی انگیزد.

نمی دانم آیا می توانید تبلیغات تجاری را به خاطر بیاورید ، اما من به لحظه ای اشاره می کنم که یک قورباغه کوچک از لوله تخلیه بیرون می پرد (1:42 دقیقه). نکته جالب این است که این عکس اصلا برنامه ریزی نشده بود.

سونی براویا نیز این تبلیغ را بدون قورباغه آزمایش کرد. چی شد؟ هنگامی که قورباغه بخشی از تبلیغ نبود ، توجه در کل تبلیغ بسیار کاهش یافت! حتی در طول صحنه هایی که اصلا به قورباغه مربوط نمی شد ، مانند USP های محصول و فراخوان به عمل!

به همین دلیل ما اسم این اثر را قورباغه گذاشتیم: یک عکس خاص که کل آگهی را حمل می کند!

اکنون 5 نمونه تبلیغاتی معمولی در بازاریابی عصبی را مشاهده کرده اید. اما البته چیزهای بیشتری برای یادگیری وجود دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.