نیمکره های چپ و راست مغز

مغز انسان اساساً متقارن است، و از وسط تقسیم می شود: نیمکره راست مغز ورودی حسی را از سمت چپ بدن دریافت و حرکت را هدایت می کند، در حالی که نیمکره چپ مغز عملکردهای مربوط به سمت راست بدن را کنترل می کند.

تقارن فقط تا اینجا پیش می رود، اگرچه تفاوت هایی نیز وجود دارد. با این وجود در سال های اخیر، دو طرف مغز انسان نماد دو طرف طبیعت وی شده اند. مغز چپ به عنوان بخش “منطقی”، “تحلیلی و” فکری”، و مغز راست به عنوان نماد احساسات و خلاقیت شناخته شده است. انبوهی از کتاب های مشهور، استراتژی های آموزشی و حتی مداخلات درمانی پس از آن، نویدبخش تقویت توانایی ها و از بین بردن بیماری های ذهنی با بهینه سازی عملکرد در یک طرف قشر مغز است.

واقعیت خیلی ساده نیست، و در عین حال جالب است. و مانند بسیاری از موارد دیگر در علوم اعصاب، کاملاً قابل درک نیست.

از دست تا مغز

ریشه عدم تقارن مغزی مشخص نیست، اما ممکن است به یک مزیت تکاملی در بهره وری برگردد: شناسایی یک عملکرد شناختی خاص در یک منطقه متراکم در یک طرف مغز، فضای عصبی را برای سایر عملکردها در طرف دیگر آزاد می کند، و فرکانس خطاهای انتقال را کاهش می دهد.

دلیل آن هر چیزی که باشد، بارزترین نمود جانبی شدن مغز، دست برتری است. حدود 90 درصد افراد راست دست هستند: آن ها حرکات ظریف را با دست راست بسیار بهتر از دست چپ كنترل می کنند، و ترجیحاً از دست راست خود برای بیشتر فعالیت ها استفاده می كنند. ده درصد باقیمانده چپ دست یا دو حالته هستند.

دانشمندان تا همین اواخر، داشتن دست برتر (و احتمالاً عدم تقارن مغزی که زمینه ساز آن است) را منحصر به انسان ها می پنداشتند. اما مشخص شده است که اینچنین نیست: به عنوان مثال حدود 65 درصد از شامپانزه ها از دست راست برای انجام کارهای خود استفاده می کنند، و 90 درصد طوطی ها با پای چپ وسایل را برمی دارند.

از نظر عملکرد ذهنی، اولین نتیجه مطالعه شده و بهترین مستند عدم تقارن مغزی شامل زبان است. به دنبال مشاهداتی مربوط به اینکه سکته مغزی یا آسیب دیدگی در نیمکره چپ مغز غالباً توانایی تکلم را مختل می کند، حدود 150 سال پیش پزشکی به نام پاول بروکا ناحیه ای در لوب پیش پیشانی سمت چپ را در تولید گفتار بسیار مهم تشخیص داد. تقریباً یک دهه پس از کشف “ناحیه بروکا”، کارل ورنیکه متخصص مغز و اعصاب توانایی درک کلمات را در قسمت دیگری از نیمکره چپ، لوب گیجگاهی فوقانی معرفی کرد: “ناحیه ورنیکه”.

در حالی که اندازه دو طرف مغز تقریباً برابر است، در بیشتر افراد این قسمت های نیمکره چپ کمی بزرگتر هستند.

نیمکره های مغز
Pexels/ Brain Hemispheres

اما مانند دست برتری، اختلاف در اندازه و غلبه زبان در اقلیت معکوس می باشد. برای حدود 30 درصد از چپ دست ها، نیمکره راست از این نظر حاکم است. این مسأله در مورد 3 درصد راست دست ها نیز صدق می کند. در یک اقلیت قابل توجه دیگر، به نظر می رسد کنترل زبان به طور مساوی تری بین نیمکره ها توزیع شده است. تعیین عملکردهایی که در آن ها نیمکره راست معمولاً غالب است مدت زمان بیشتری طول کشیده، و نسبت به تسلط بر زبان کمتر قابل توجه هستند.

تحقیقات مربوط به نیمکره های چپ و راست مغز نشان می دهد که سمت راست به ویژه در جهت گیری فضایی بسیار مهم به نظر می رسد. افرادی با آسیب های مغزی در سمت نیمکره راست مغز حتی در محیط های آشنا نیز مستعد گم شدن هستند، و ممکن است نتوانند نقاشی بکشند. به علاوه، به نظر می رسد این نیمکره نقش مهمی در تنظیم پرخاشگری (در حیوانات و همچنین افراد) و احساسات شدید دارد.

شواهدی وجود دارد که نشان می دهد خودآگاهی و توانایی درک این نکته که زندگی ذهنی دیگران، احساسات، نگرش ها و اعتقادات آن ها شبیه زندگی ماست نیز مربوط به نیمکره راست مغز است. شوخ طبعی نیز به سمت راست مغز بستگی دارد، در حالی که توانایی تمرکز توجه و جهت یابی ها با سمت چپ مغز ارتباط دارد.

مغز خلاق

شاید اغوا کننده ترین و سرسخت ترین عقیده در مورد جانبی شدن مغز این باشد که نیمکره راست جنبه خلاقیت دارد. تا حدی که “راست مغزی” به نوعی به خلاصه ای برای “خلاقیت” تبدیل شده است. اما خلاقیت همچنان پدیده ای دست نیافتنی است که در برابر توضیحات ساده مقاومت می کند. در واقع شواهدی وجود دارد که طبق آن منطقه خاصی از نیمکره راست در انواع خاصی از پیشرفت های خلاقانه فعال می شود.

علاوه بر این، تحقیقات مربوط به نیمکره های چپ و راست مغز نشان می دهد که جلوه ای متفاوت از خلاقیت، توانایی ساخت داستان ها، مرتبط ساختن چیزها یا پدیده های غیرمرتبط با یک روایت منسجم، عمدتا به مغز چپ متکی است.

ممکن است این طور باشد که خلاقیت در اصل به جای انعکاس سلطه یک نیمکره بر دیگری، نمایانگر نمایشی درخشان از توانایی آن ها برای همکاری است. درجه جانبی بودن ظاهراً در افراد متفاوت است: عملکردهای شناختی ممکن است به شدت بین سمت چپ و راست بعضی از مغزها تقسیم شده، و در دیگران توزیع بیشتری داشته باشد. اگر همانطور که بسیاری معتقدند، خلاقیت به توانایی یکپارچه سازی اطلاعات بستگی داشته باشد، باید در جایی که ارتباط و تعامل بین نیمکره ها قوی تر است، شکوفا شود.

از آنجایی که به عنوان یک قاعده، مغز چپ دست ها کمتر از راست دست ها جانبی است، این امر می تواند مشاهداتی را نشان دهد که چپ دست ها به عنوان یک گروه تمایل به خلاقیت بیشتری دارند.

بیشتر بخوانید: برقراری ارتباط بین سلول های مغز توسط گیرنده های عصبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.