استفاده از تئوری ذهن در افزایش تعاملات انسان و ربات

تئوری ذهن (ToM) هنگامی است که فرد حالات روحی را که شامل اعتقادات ، اهداف ، خواسته ها ، دانش ، همدلی و غیره است ، به خود شخص ، به دیگران و گاهی اوقات به صورت اشیا بی جان یا انسان شکلی نسبت دهد. اکنون به خوبی درک شده است که نزدیک شدن به تعامل رایانه ای انسان (HCI) از طریق موقعیت نظریه ذهن به دانشمندان و پزشکان HCI اجازه می دهد تا تعامل بین ماشین و انسان را به حداکثر برسانند.

اگر یک کاربر انسانی از طریق موقعیت ToM یا تئوری ذهن ، اختیارات عاملی ، عمدی و همدلی (به ویژه از طریق ارتباطات انسان شناختی نسبت به ماشین یا هوش مصنوعی [AI]) شروع به تعامل با ماشین کند ، پس کاربر انسانی احتمالاً اعتماد ، مراقبت بیشتری خواهد داشت و با دستگاه درگیر شده است. آنها به احتمال زیاد به فرآیندهای تعامل با ماشین به عنوان یک “عامل” مستقل پیوند می خورند ، همانطور که در طول تعامل با یک انسان دنیای واقعی.

Neural Sense چندین مطالعه تحقیقاتی و پروژه مشاوره ای در حال بررسی و بهینه سازی تجربه کاربر در HCI انجام داده است که شامل توسعه ربات ها و سیستم های هوشمند مصنوعی در صنعت خدمات مالی و نرم افزار IT است. بعداً به گسترش برخی از سیستم های هوش مصنوعی موجود در جهت عملکرد هوش مصنوعی مصنوعی پرداخته است که دامنه وسیع تری از یادگیری ماشین و تعامل انسان را دربرمی گیرد.

رویکرد ما در نظر گرفتن رفتارها ، فرایندهای شناختی و عاطفی در چارچوب تئوری ذهن (ToM) بود. از این رو ، ما علاقه مند بودیم که افراد از نظر درجه تجربه آنها به عنوان عوامل عمدی ، چگونه به رباتها و هوش مصنوعی پاسخ دهند.

رویکرد

بسیاری از آزمایش های اولیه ما به منظور ردیابی الگوهای تعامل بین پاسخ دهندگان انسانی و ربات های گپ ، عمدتا از طریق متن و رابط شکلک در برنامه دستگاه تلفن همراه تنظیم شده است. این آزمایش های اکتشافی پاسخ های مختلف ربات و الگوهای پرسش را بررسی کرد. نوع شخصیت ربات ، پروفایل تناژ ، و مجموعه واکنش های انسانی مرتبط با آنها. هنگام تجزیه و تحلیل این تعاملات با ربات ، ما از ردیابی چشم با Tobii’s Mobile Device Stand همراه با مجموعه ای از پرسشنامه های خود گزارش دهی و همچنین مقیاس قابلیت استفاده سیستم استفاده کردیم. مولفه بزرگی از تجزیه و تحلیل شامل کدگذاری رفتاری است. علاوه بر آزمایش های تکراری و بهینه سازی ، ما همچنین شامل الکتروانسفالوگرافی (EEG) و همچنین پاسخ گالوانیک پوست (GSR) و کدگذاری صورت در طول مشاغل کامل سفر کاربر استفاده کردیم که برای اندازه گیری عدم تقارن آلفا همراه با معیارهای بار شناختی و تعامل عاطفی استفاده شد.

شرکت لبارا طراحی های پوستر خود را به کمک نورومارکتینگ متحول کرد.این مقاله را همین حالا بخوانید

به عنوان نمونه ای از یکی از آزمایشات ، ما پاسخگویان انسانی را در حین انجام وظیفه ای که ربات به آنها در دستیابی به قیمت سریع بیمه کوتاه مدت خودرو کمک می کند ، بررسی کردیم. در این آزمایش ، ربات همچنین از پاسخ دهنده انسانی خواسته است تا کارهای دستی خاصی را انجام دهد ، از جمله اسکن گواهینامه رانندگی و دیسک های گواهینامه اتومبیل خود در هنگام درخواست بیمه کوتاه مدت.

تحقیقات به عنوان بخشی از فرایند توسعه چابک انجام شد ، به موجب آن آزمایشات هر دو هفته در یک جدول زمانی شش ماهه پروژه انجام شد. این چرخش سریع و فرایند آزمایش تکراری تیم توسعه را قادر می سازد تا فرضیه های ToM خود را در کل مراحل توسعه آزمایش کند و برای بهینه سازی هر HCI در هر مرحله رشد سرعت رشد سریع اقدام کند.

تئوری ذهن
Google/Neuralsense

نتایج

ما دریافتیم که یک چارچوب ToM(تئوری ذهن) یک ساختار منسجم و کاربردی را فراهم می کند که در آن می توان فرضیه های آزمایشی ساخت تا پاسخ های رفتاری را در طول تعامل کاربر و ربات انسان آزمایش کند. علاوه بر این ، یک چارچوب ToM ستون فقرات نظری قابل اعتمادی را برای تفسیر نتایج و داده ها فراهم می کند. ما همچنین دریافتیم که استفاده از این چارچوب به درک رفتارهای شناختی و احساسی افراد هنگام برخورد با ماشین ، ربات یا عامل هوش مصنوعی کمک می کند.

برخی از نکات مهم مشاهده رفتاری مهم که به یافته ها و ملاحظات ToM ما اطلاع می دهند ، که ما آنها را به عنوان مثال آورده ایم:

  • اهمیت سکانس های مقدماتی و برداشت های اول
  • طول پاسخ های هوش مصنوعی و متناسب با آن خواندن متن توسط پاسخ دهندگان انسانی
  • انواع و اشکال پرسشگری
  • طول تعاملات بین هوش مصنوعی و ربات و پاسخ دهنده انسان در یک موضوع خاص
  • پاسخ احساسی توسط AI از نظر کمیت و تناسب با کار
  • پاسخ غیر تکراری و تغییر در توالی پاسخ AI / Bot هنگامی که پاسخ دهندگان انسان گیر می کنند یا مطمئن نیستند که در وظیفه فعلی چه کاری باید انجام دهند یا تعامل فعلی (ارتباطات) بن بست به نظر می رسد

نتیجه گیری

ما معتقدیم که استفاده از چارچوب ToM یا تئوری ذهن در هنگام انجام تحقیقات UI و UX در زمینه علوم اعصاب مصرف کننده در رابطه با تعاملات رایانه ای انسان ، از نظر نظری و عملی مهم است. ارائه این یافته ها هر چند این چارچوب را به ما در توسعه عملی ترین و واقع بینانه ترین مراحل بهینه سازی برای مشتریان داده بلکه باعث شده است تا به آنها کمک کند تا تعاملات بین عوامل انسانی و عوامل Bot / AI را که به طور مناسب درگیر هستند ، توسعه دهند.

One thought on “استفاده از تئوری ذهن در افزایش تعاملات انسان و ربات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.