یوگای ذهنی به چه معناست

یوگای ذهنی

ذهن آگاهی همیشه جنبه ای اساسی از تمرین فیزیکی یوگا بوده است. تفاوت بین یوگای ذهنی و طیف گسترده ای از تمرینات یوگا در این است که در یوگای ذهنی به جای توجه به جزئیات تعادل و وضعیت بدنی دقیق، تمرکز اصلی بر آگاهی از ذهن و بدن است. هدف، استفاده از حرکات بدنی به عنوان وسیله ای برای پرورش ذهن آگاهی است.

وارد کردن ذهن آگاهی به هرگونه فعالیت بدنی، تمرکز هوشیارانه را نسبت به هر کاری که در آن لحظه انجام می دهید، ایجاد می کند. در نتیجه حرکت را به شکلی از مدیتیشن تبدیل می کند. بنابراین یوگای ذهنی نوعی مدیتیشن در نظر گرفته می شود، و اغلب قبل از نشستن رسمی برای مدیتیشن انجام می شود.

ویژگی دیگر این نوع یوگا تأکید آن بر مشاهده است تا واکنش. اگرچه این امر در یوگا همیشه باید اتفاق بیفتد. این تمرین اهمیت ویژه ای برای مشاهده ذهن و احساسات هنگام انجام یوگا قائل است.

یوگای ذهنی یکی از مولفه های اصلی برنامه مشهور هشت هفته ای مبتنی بر شواهد با نام کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی است که به اختصار MBSR نامیده می شود. MBSR یک برنامه آموزشی عملی است که توسط پروفسور جان کابات-زین توسعه یافته، و به افراد مبتلا به استرس، اضطراب، افسردگی و درد کمک می کند.

به طور واضح تر، یوگای ذهنی آموزه های دیرینه بودایی از ذهن آگاهی را برای تمرینات فیزیکی یوگا، به عنوان روشی برای تقویت آگاهی و حضور در داخل و خارج از تشک یوگا، اعمال می کند. به طور خاص، این نوع یوگا از چهار اصل ذهن آگاهی بودا استفاده می کند تا خودآگاهی و دلسوزی را از طریق عدم قضاوت، صبر، ذهن ذن، اعتماد، رها کردن و سپاسگزاری، به طور سیستماتیک پرورش دهد.

استفاده از چهار اصل ذهن آگاهی در یوگای ذهنی

هنگامی که چهار اصل ذهن آگاهی بودا را در تمرین یوگای ذهنی خود بکار می گیرید، تبدیل به یک تمرین کاملاً یکپارچه از ذهن آگاهی می شود. در هر روز مشخصی می توانید تمرین خود را به یکی از چهار اصل اختصاص دهید، یا آن ها را به ترتیب دنبال کنید.

Pexels/ Mindful Yoga
  • آگاهی از بدن

این اصل به معنای آگاهی از بدن به عنوان بدن است. به عبارتی، به خودمان یادآوری می کنیم که بدن در واقع مجموعه ای از قسمت های مختلف شامل پوست، استخوان ها، دندان ها، ناخن ها، قلب، ریه و سایر قسمت ها است. در واقع هر یک از این قسمت ها هم یک “بدن” کوچک است که در درون موجودیت بزرگتری واقع شده، و ما از آن به عنوان “بدن” یاد می کنیم.

در این اصل از یوگای ذهنی به خودمان می آموزیم که بدن را جزء به جزء مشاهده کنیم، نه اینکه سعی کنیم کل بدن را به یک باره ببینیم، و ذهن آگاهی را بسیار بیشتر در دسترس قرار می دهیم.

وقتی به بدن متشکل از بسیاری از اجزا نگاه می کنیم، این کار باعث می شود بدن را به عنوان یک بدن ببینیم، نه به عنوان بدن “من” یا “خودم”. این بدن فقط یک فرم فیزیکی مانند سایر اشکال فیزیکی است. از آنجا که این بدن دیگر “خودم” نیست، بدن را می توان “بی-خودی” نیز نامید. این اصل به ما کمک می کند تا تشخیص دهیم بدن زوال پذیر، در معرض آسیب، بیماری و مرگ است. بنابراین، منبع خوشبختی پایدار نیست. به گفته بودا، این اصل به ما می آموزد که “بدن را همانطور که هست، بشناسیم.”

  • آگاهی از احساسات

در اصل دوم یوگای ذهنی، آگاهی از احساسات هم به احساسات بدنی و هم به عواطف اشاره دارد. مشابه بدن، احساسات نیز می توانند به اجزای کوچک تری تقسیم شوند. در این اصل بودا از ما می خواهد تا در مورد “احساس در احساسات” اعم از خوشایند، ناخوشایند یا خنثی بیندیشیم. در نتیجه یاد می گیریم که احساسات خود را مشاهده و تأیید کنیم، و می فهمیم که همه آن ها در نهایت از بین می روند.

به واسطه این اصل فرد یاد می گیرد که هنگام بروز احساسات، آن ها را مشاهده کند، با آن ها همذات پنداری نکند و هیچ قضاوتی درباره آن ها نداشته باشد. این احساسات شما را تعریف نمی کنند، بلکه فقط احساسات هستند. با دیدن یک احساس فقط به عنوان یک احساس، و نه “احساس من”، متوجه می شویم که احساسات فارغ از خود هستند. به این ترتیب بودا می گوید ما حقیقت احساسات را تشخیص می دهیم. به عبارت دیگر، ما “احساسات را همانطور که واقعا هستند می شناسیم.”

  • آگاهی از ذهن

آگاهی از ذهن اشاره به ذهن متفکر ندارد، بلکه بیشتر شبیه هشیاری یا آگاهی است. باز هم، ما درباره ذهن طوری صحبت می کنیم که گویی یک شیء واحد است، اما در واقع یک سری نمونه خاص از “ذهن در ذهن” است.

این اصل ذهن آگاهی به ما می آموزد که آگاهی لحظه به لحظه، براساس اطلاعاتی که از حواس به ما مرسیده و همچنین از حالت های ذهنی درونی، به وجود می آید. ذهن به خودی خود نمی تواند وجود داشته باشد، فقط حالات خاصی از ذهن وجود دارد که بسته به شرایط داخلی یا خارجی ظاهر می شوند.

وقتی به نحوه پیدایش و محو شدن هر فکری دقت می کنیم، به درکی می رسیم که ما فکرها و اندیشه هایمان نیستیم. یاد می گیریم که هویت خود را به افکار خود وصل نکنیم، و “ذهن را همانطور که هست بشناسیم.”

  • آگاهی از دارما

کلمه “دارما” کلمه سانسکریت دیگری است که تعریف آن به سختی کلمه “یوگا” است. به طور ساده می توان آن را به عنوان “قانون طبیعی” یا “چارچوب هستی ما” توصیف کرد.

این اصل در یوگای ذهنی را گاهی “ذهن آگاهی از اشیاء ذهنی” می نامند. با این آموزش می فهمیم که همه چیز اطراف ما به عنوان اشیاء ذهنی برای ما وجود دارد. جلوه واقعیت. آن ها به این دلیل آن چیز هستند که ما آن ها را اینگونه تشخیص می دهیم.

آگاهی از دارما، تمرین آگاهی از وجود همه چیز و آگاهی از موقتی بودن، عدم ماهیت و مشروط به هر چیز دیگری بودن است.

بیشتر بخوانید: پرورش ذهنیت یا مایندست رشد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.