پیش بینی رفتار مخاطبان بزرگ در برابر محرک های ویدئویی ، مانند فیلم ها ، پیش پرده های فیلم و مجموعه های تلویزیونی برای صنایع فیلم ، رسانه و سرگرمی بسیار مهم است و منجر به پیش بینی موفقیت تجاری فیلم ها میشود. هزینه هنگفت تولید و بازاریابی فیلم ها و مجموعه های تلویزیونی آزمایش آنها را برای شناسایی پتانسیل موفقیت تجاری فیلم ها را ضروری می کند. با این حال ، ابزارهای محدودی برای ارزیابی و پیش بینی پاسخ مصرف کنندگان به یک فیلم یا سریال تلویزیونی قبل از اکران وجود دارد. در نتیجه ، کمتر از 75٪ فیلم ها در طول نمایش خود در سینما ضرر خالص تولید می کنند. پیش پرده های فیلم به عنوان یک ابزار اصلی بازاریابی برای تبلیغ یک فیلم یا یک مجموعه تلویزیونی عمل می کنند ، و آنها اغلب ویژگی اصلی فیلم را به تصویر می کشند و باعث ایجاد انگیزه در داستان آن می شوند. بنابراین ، ارزیابی پاسخ علاقه مندان به فیلم به پیش پرده های فیلم می تواند وسیله مناسبی برای پیش بینی پاسخ مخاطبان به فیلم واقعی باشد و از این رو موفقیت تجاری بالقوه آن را قبل از اکران پیش بینی کند. در این مطالعه ، ما یک روش محاسباتی جدید برای استخراج معیارهای مبتنی بر عصب شناسی برای پیش بینی رفتار در کل جمعیت تماشاگران فیلم پیشنهاد می دهیم.
رویکرد
ما اندازه گیری EEG (الکتروانسفالوگرافی) و اندازه گیری چشم را از گروه کوچکی از شرکت کنندگان هنگام تماشای فیلم های پیش پرده جمع آوری کردیم و دو معیار جدید علوم اعصاب را محاسبه کردیم. اولین سنجه ، اصطلاحاً “عدم همزمان سازی توجه” ، به داده های نگاه چشم متکی است. معیار دوم ، با اصطلاح “همگونی شناختی” ، از باندهای فرکانسی انتخاب شده از داده های EEG خام تخمین زده شد. از نظر شهودی ، همخوانی شناختی معیاری است که نشان دهنده میزان درگیری بینندگان از نظر شناختی با پیش پرده فیلم است. از سوی دیگر ، ناهمگونی توجهی اقدامی است که توانایی فیلم پیش پرده را در هدایت توجه بصری گروهی از بینندگان به روشی ثابت به دست می آورد.
نوآوری کلیدی رویکردهای ما نحوه استخراج معیارها است. به ویژه ، به جای تکیه بر اقدامات اکتشافی ، ما یادگیری ماشین را برای شناسایی مولفه های عصبی استفاده می کنیم که محتوای اطلاعاتی مربوط به معیارهای حاصل را بهینه می کند. ما فرض می کنیم که EEG و ویژگی های چشم نواز بهینه شده اطلاعات پیش بینی کننده ای را در مورد انتخاب جمعیت برای تماشای فیلم به عنوان ضبط شده توسط عملکرد گیشه فیلم به همراه دارند. علاوه بر این ، ما فرض می کنیم که این دو معیار احتمالاً عوامل مختلفی را در تصمیم گیری مردم برای تماشای فیلم تحت تأثیر قرار می دهد.
یافته های کلیدی
- 73٪ از واریانس فروش بلیط در هنگام نمایش فیلم با معیارهای عصبی پیشنهادی توضیح داده می شود. همگونی شناختی و ناهماهنگی توجهی.
- 53٪ -66٪ واریانس فروش بلیط طی اولین 8 آخر هفته پس از نمایش فیلم ها می تواند با همگونی شناختی و عدم تقارن توجه توضیح داده شود.
- همگونی شناختی و ناهماهنگی توجه اطلاعات مکمل پیش بینی موفقیت تجاری فیلم را فراهم می کنند.
- معیارهای علوم اعصاب مناسب که از نمونه کوچکی از افراد بدست آمده اند ، برای ایجاد بینش پیش بینی درباره رفتار یک جمعیت بزرگ کافی هستند.
نشان داده شده است که معیار همبستگی شناختی که در باند گاما محاسبه شده است ، 72 درصد از تغییرات فروش گیشه در اکران فیلم را پیش بینی می کند. علاوه بر این ، نشان داده شده است که معیار همبستگی شناختی ، اطلاعات پیش بینی شده درباره فروش گیشه در دو آخرِ هفته اول پس از نمایش فیلم را به همراه دارد. توضیح 54٪ از واریانس. معیار سنکرون توجه – محاسبه شده بر روی داده های نگاه خیره ، 49٪ از تنوع فروش گیشه در اکران فیلم را توضیح می دهد. بعلاوه ، معیار توجه به عدم همزمان بودن پیش بینی خوبی برای فروش گیشه در هشت آخر هفته پس از نمایش فیلم است ، که بین 53 تا -66 درصد از واریانس را توضیح می دهد. یک مدل ترکیبی که از هر دو معیار استفاده می کند ، 73 درصد از واریانس فروش گیشه در اکران فیلم را پیش بینی می کند.
این یافته ها بینش ارزشمندی را در ارزیابی موفقیت تجاری یک فیلم در کل جمعیت ارائه می دهند. نتایج نشان می دهد که ویژگی های EEG و چشم مبتنی بر چشم بهینه دارای اطلاعات پیش بینی کننده در مورد انتخاب در کل جمعیت برای تماشای فیلم هستند و این دو معیار احتمالاً عوامل مختلفی را که در انتخاب افراد تأثیرگذار است ، به دست می آورند.
نتیجه گیری
در این مطالعه ، ما بر اساس پاسخ های شناختی گروه کوچکی از بینندگان به تریلر فیلم ، یک روش مبتنی بر علوم اعصاب برای پیش بینی موفقیت تجاری فیلم ها ارائه کردیم. نتایج نشان می دهد که معیارهای شناختی- همگونی و عدم همزمان سازی توجه مبتنی بر علوم عصبی ، نه تنها در مراسم اکران فیلم بلکه در فروش آخر هفته بعدی ، بینش قابل توجهی در مورد پیش بینی فروش گیشه ارائه می دهند.
با توجه به ادبیات فعلی علوم اعصاب ، یافته های ما نشان می دهد که تریلرهای فیلم در تأثیرگذاری بینندگان برای تماشای فیلم هنگامی که توجه بیننده را به خود جلب و حفظ می کنند و به طور بالقوه احساسات بیننده را درگیر می کنند ، در تأثیرگذاری بینندگان موفق تر هستند. زیرا این موارد با معیارهای همزمانی توجه و همبستگی شناختی اندازه گیری می شوند. موفقیت آمیزترین تریلرهای فیلم ، همچنین روند رمزگذاری طولانی مدت حافظه را در مغز ایجاد می کنند ، همانطور که توسط معیارهای همبستگی شناختی باند گاما ضبط می شود ، و بنابراین حفظ روایت فیلم را تسهیل می کند. از طرف دیگر ، تریلرهای فیلم که فقط سیستم پاداش مغز بیننده را درگیر می کنند ، همانطور که توسط معیار همبستگی شناختی گروه بتا ضبط شده است ، لزوماً به معنی افزایش احتمال تماشاگران برای تماشای فیلم نیست.
از نظر مفاهیم عملی ، می توان از روش پیشنهادی برای پیش آزمایش فیلم پیش پرده و پیش بینی موفقیت تجاری فیلم یا سریال تلویزیونی استفاده کرد ، در نتیجه به اطلاع استراتژی بازاریابی فیلم قبل از اکران می رسد. علاوه بر این ، معیارهای نوروفیزیولوژیک و چشم مبتنی بر چشم می تواند به عنوان نشانگر در مطالعات سینمایی برای کمک به بررسی تأثیر ویژگی های فیلم و تکنیک های فیلمبرداری (انتقال صحنه / انیمیشن ها / جلوه های ویژه) بر رفتار علاقه مندان به سینما استفاده شود. تیم های تولیدی می توانند از این بینش ها برای انتخاب اجرای مختلف فیلم پیش پرده و بهینه سازی بودجه بازاریابی خود استفاده کنند. این روش همچنین می تواند به عنوان بخشی از نمایش فیلم آزمایشی قسمت آزمایشی فیلم برای دستیابی به بینش منحصر به فرد از عملکرد صحنه های فردی و کمک به تیم سازنده در محکم کردن فیلم خود قبل از قفل شدن آن باشد. در کل ، روش پیشنهادی صنعت و رسانه ها و سرگرمی را به یک مجموعه ابزار جامع برای هدایت تصمیمات استراتژیک بازاریابی مجهز می کند.