از بیهوده فرار کردن روی تردمیل فروش خود دست بردارید!

هر روز از خود این سوال را بپرسید:آیا در پایان روز ارزشی خلق کرده اید و یا فقط سرتان شلوغ بوده است؟بهتر است از تردمیل فروشی که برای خود ساخته اید و جریان پایان ناپذیر بی حاصلی پیاده شوید و هوشمندتر کار کنید

فعلا برای شما این اولین ماه است و هنوز یازده ماه دیگر زمان دارید تا به اهداف فروشتان برسید.

تمرکز شما احتمالاً روی کاری است که می خواهید انجام دهید. شاید وقت آن رسیده که دیدگاه خود را تغییر داده و این سؤال را بپرسید: انجام دادن چه کاری را باید متوقف کنید؟

انجام دادن آنچه که فعلا مشغول به انجامش هستید کاری ساده است ، حتی اگر بهترین و پایدارترین نتیجه را نداشته باشد. ما گرفتار مشغول بودنیم و نه مولد بودن.

آیا تصویر موش آزمایشگاهی که روی تردمیل درحال دویدن و بیهودگی است کسی جز من است؟ تردمیل فروش را خاموش کنید ، سرعت آن را کند کنید و کسب و کار خود را از سال گذشته تحلیل کنید.

هوشمندانه کار کردن را هدف خود قرار دهید.

اولین مورد در دستور کار هوشمندانه شما ، تجزیه و تحلیل سود و زیان فروش است. آیا می دانید چرا در کسب و کار سود کرده اید؟ یا زیان داده اید؟

اگر اینگونه نیست ، پس تنها استراتژی فروش شما در حال حاضر شیوه “شلیک در تاریکی” است .

در این قسمت چند استراتژی برد_باخت را برای توقف کارهای بیهوده ای که انجام میدادید معرفی میکنیم:

تماس با مشتری های نه چندان سودده را متوقف کنید

اینترنت بازی کسب و کار و فروش را تغییر داده است. به دنبال خریداران و بازارهایی باشید که هنوز تخصص و تماس شخصی یک فروشنده در آن ارزش دارد. به عنوان مثال ، در کسب و کار ما روی شرکتهای رشد سریع تمرکز می کنیم.

ما همچنین به دنبال بازارهایی هستیم که در آن مجبور نباشیم با تعداد بسیار زیادی از رقبا درگیر شویم.شاید این استراتژی مناسب سازمان شما نباشد،شاید سازمان شما از طریقت چنین رقابتهایی به سود نهایی میرسد اما بازهم اگر فکر میکنید میتوانید کار هوشمندانه ای انجام دهید در رقابتتان میتوانید بسیار سریع پیشی بگیرید.

در کسب و کارتان هرگز تمرکزتان را معطوف به قیمت نکنید،به جای قیمت پایین سعی کنید ارزشی بیشتر را برای مشتری خود خلق کنید.

از تماس با کسانی که تصمیم گیرنده نهایی نیستند خودداری کنید

ممکن است در طول روز با خریداران بسیاری تماس بگیرید اما نکته مهم این است که آیا این افراد تصمیم گیرنده نهایی برای خرید محصولات و خدمات شما هستند یا خیر؟این چالشی است که بیشتر کسب وکارهای فروش محور با آن درگیر هستند.

یکی از نکاتی که مدیر فروشتان هر روز به شما دیکته میکند و یکی از نگرانیهای اصلیش این است که آیا شما موفق شده اید با تعداد مناسبی از مشتریان بالقوه تماس برقرار کنید یا خیر.

از NLP در فروش بهره گرفته و ارتباطی موثر با یاد بگیرید. اینجا این مهارت را کسب کنید.

در طول سالیانی که به عنوان یک مدرس با تیمهای فروش درگیر بوده ام یکی از دلایلی که باعث میشود یک فروشنده نتواند با تصمیم گیرندگان اصلی ارتباط بگیرد عدم تسلط بر مهارتهای هوش هیجانی از جمله اعتماد به نفس و جرات ورزی است.

یک فروشنده با اعتماد به نفس همیشه سعی میکند که خود را به خریدارانی متصل کند که قدرت تصمیم گیری بالایی دارند و در جلسات فروش خود بسیار با اعتماد به نفس بیشتر و عملکرد بهتر نسبت به همکارانش ظاهر میشود.

او می داند که در زمینه کاری خود متخصص است و سهمی را که محصول یا خدماتش در کسب و کار مشتری بالقوه میتواند داشته باشد را تشخیص میدهد.

فروشنده فاقد اعتماد به نفس بیشتر وقت خود را صرف نگرانی در مورد این موضوع میکند که نکند سوالی بپرسند و جوابش را نداند.

در نتیجه ،چنین فروشنده هایی همیشه اضطراب موقعیت هایی را دارند که ممکن است برایشان پیش بیاید به همین دلیل سفت و سخت میچسبند به دفترشان و بیشتر منتظر موقعیتی مینشینند که هرگز برایشان اتفاق نخواهد افتاد!

قاطعیت توانایی بیان عالی آنچه نیاز دارید است ، بدون حالت تهاجمی و پرخاشگرانه. فروشندگان مطمئن آنچه را که برای انجام معامله برد_برد نیاز دارند درخواست کرده و میپرسند بدون اینکه نگران قضاوتهای دیگران یا پاسخ احتمالی مشتری باشند.

و آنچه که یک فروشند هبا اعتماد به نفس نیاز دارد دسترسی به مشتریانی است که تحت تاثیر قدرت تصمیم گیری فردی دیگر نیستند ولی فروشندگان ضعیف همیشه بدون توجه به این موضوع به مثابه دویدن روی تردمیلی که بیهوده میچرخد تنها به کمیت ماجرا فکر میکنند نه به کیفیت آن.

فروشنده ضعیف همیشه برای درخواست قرار ملاقات ترسی درونی دارد و میدانیم که وقتی شما کاری را هربار تکرار میکنید مسیر عصبی مربوط به آن را تقویت میکنید یعنی ترس بزرگ و بزرگتر میشود.

تا دیر نشده جلوی جنون را بگیرید

جنون یعنی انجام رفتارهای قبلی در حالیکه انتظار نتایج متفاوتی را داشته باشید . کسب و کار خود را تجزیه و تحلیل کنید و مشخص کنید که کدام فعالیت فروش بیشترین سود را به شما میرساند.

آیا این فعالیت تماس تلفنی ، ایمیل ، مشتریان ارجاعی ، مراجعه مستقیم به مشتری ، رسانه های اجتماعی ، شرکت در انجمنها ، صحبت کردن ، روابط عمومی و یا گزینه دیگریست؟ دست پیدا کردن به مشتریان هدف ممکن است کاری سخت باشد اما به محض درگیر شدن با این مشتری ها به وسط هدف زده اید و بسیار سریعتر از آنچه که انتظارش را دارید خود را بالا میکشید.

آیا چشم انداز شما گوش می دهد و پاسخ می دهد؟در طول یک روز چند بار در جلسات ملاقات با مشتری حضور پیدا میکنید؟آیا از خروجی این جلسات رضایت کافی دارید؟اگر نه فکر میکنید مشکل کجاست و در نهایت چه کاری باید انجام دهید تا بتوانید این روند را متوقف کنید؟

هر روز از خود این سوال را بپرسید:آیا در پایان روز ارزشی خلق کرده اید و یا فقط سرتان شلوغ بوده است؟بهتر است از تردمیل فروشی که برای خود ساخته اید و جریان پایان ناپذیر بی حاصلی پیاده شوید و هوشمندتر کار کنید

با مشتریان هدف تماس برقرار کنید با کسانی که دوست دارند روی محصولات و سرویسهای شما سرمایه گذاری کنند کسانی که مشتاق همکاری با شما هستند.

با تصمیم گیران صحیح ملاقات کرده و ازنشستن و منتظر ماندن در قرارهایی که نتیجه مورد نظرتان را نخواهد داشت خودداری کنید.

یک برنامه توسعه کسب و کار را اجرا کنید که با تبدیل مخاطبین هدفتان به مشتری های بالقوه و سطح مناسب موجب رشد کسب و کارتان شود.

چه چیزی شما را از انجام چنین کاری متوقف میکند؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.